هر لحظه جدا از تو برام ماهی و سالی با هر نفسم داد میزنم جای تو خالی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جدا از تو نمی خواهم ببینم روی دنیا را بیا تا در شب چشمت ببازم صبح فردا را
بیا ای هم نفس در هم بریزیم این نفس ها را بیا با عشق خود آتش زنیم این کهکشان ها را
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همره باد سر پاییزی سرنوشت من و و تو گشته جدا
رهسپاری عشق من اکنون میسپارم تو را به دست خدا